# ایدوست #
در کوی تو با خاکِ سیه سوده ام ایدوست
بازا وببین بی تو چه سر خورده ام ایدوست
مجنونم و دلخون شده ی لیلی دوران
از بختِ بدِ خویش دل آزرده ام ایدوست
هر چند که دل دادم و جان باختم اکنون
در جان و دلم عشق تو پرورده ام ایدوست
تا در غمِ عشقِ تو گرفتار شد این دل
از ماتمِ هجرِ تو کم آورده ام ایدوست
تا چند کِشَم جورِ دل آزاری دلبر
صد بار زدل زخم تو را خورده ام ایدوست
هر روز که در پای تو افتادم و دیدی
کز خاکِ درت سُرمه بَصَر کرده ام ایدوست
تا دیده ام آن رویِ پریچهره ی مَهوَش
با رویِ تو درمان دگر بُرده ام ایدوست
در گوشه ی این دل بنشین تا که ببینی
از بس که در این واقعه دلمُرده ام ایدوست
به قلم ✍️#غلامرضا صلاح زاده #(داود)
بدون دیدگاه