نور هدایت


# نور هدایت #

یارِ وفادار، سفر کرد و رفت
بر سر افلاک ، گذر کردو رفت

رفت زِ من ،صبر و قراری نماند
بر دلِ من ،داغِ دگر،کرد و رفت

زلفِ خَم اندر،سیهِ ماه وَش
نورِ هدایت ،چوقمر کرد و رفت

دیده ی مستش، چو خیالم گذشت
بر من بیچاره نظر کرد و رفت

بوسه ی لعلش ،قَدحی پُر زِ می
از لب او خونِ جگر کرد و رفت

رویِ تو دیدم دل و جانم بسوخت
بَر منِ مسکین ،چه اثر کرد و رفت

دید در آیینه یِ دل جوهرش
در صدفِ سینه گُهر کرد و رفت

بر سرِ آن شمع ،چو پروانه وار
بال و پرش سوخت شَرر کرد و رفت

از غم و هجرانِ تو در روز و شب
ناله و فریاد به سر کرد و رفت

هر که زجان نورِ تو پیدا کند
تیرگی شب ،به سَحر کرد و رفت

به قلم✍️#غلامرضا صلاحزاده #(داود)

بدون دیدگاه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *