جان جهان


# جانِ جهان #

مژده رسان مژده بده ،جانِ جهان دید مرا
با لبِ لعلِ گهرش،باز ببوسید مرا

جامِ لبش مست کند ،جان ودل و دیده ی من
ساغرِ مستانه ی او دولتِ جاوید مرا

من که زجان ،بنده ی ان دولتِ شاهِ کرمم
تاجِ زرو خاتمِ او زیورِ جمشید مرا

از خط و خالِ تو شدم ،واله و شوریده صفت
سر به ثریا بِکَشد ،چشمه ی خورشید مرا

از افقِ سینه براید نفسِ صبحِ سپید
طلعتِ خورشیدِ جهانتاب،بتابید مرا

در دلِ من گشته نهان ،غمزه ی او تیر بلا
شیوه ی افسونگریش ،گشته عجب صید مرا

صحنِ جهان ،خرم از اوازه ی فرزانه گی اش
شعر تو شور افکند این زهره و ناهید مرا

اینه ی مهر رُخش ،گشت تجلی زدلم
عشق تو شد مونس من ،مِهر تو امید مرا

به قلم ✍️#غلامرضا صلاحزاده #(داود )

بدون دیدگاه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *