# چشمه ی جوشان #
من تشنه ی آن، چشمهی جوشان نیازم
میجوشم و با سازِ تو ،صد نغمه بسازم
چون سلسله ی زلفِ تو ،برهم زده زنجیر
دل در خمِ گیسویِ تو شد محرمِ رازم
خون شد،جگراز،غصه ی آن غمزه ی غماز
در هر نگه از،ذوقِ نگاهِ تو گدازم
گر جان طلبد،وصل تو،ای نورِ دو دیده
هرجا که قدم، رنجه کنی ،نرد ببازم
از باده ی لعلِ تو بود،جام ،لبالب
مستانه به شوقِ می تو ،دست بیازم
هر دم فلک از،نورِ رخت، در تب و تاب است
برگردشِ این گنبد ِ دَوار ،بنازم
به قلم✍️#غلامرضا صلاح زاده#(داود)
بدون دیدگاه