زلف بتان


# زلف بتان #

سایه ی چترِ تو چون سَرو، سپرها دارد
همه از شاخه ی سبزِ تو،ثمرها دارد

دلِ ما سوخت ،زِ سودایِ سرِ زلفِ بتان
تابِ جَعدِ تو ،عجب کوی و گذرها دارد

تو همان گوهرِ نایابِ جهانی در جان
ورنه در مُلکِ تو افزون زِ گوهرها دارد

عشق اگر باده ی مستانه دهد از لعلت
قدحی از میِ لعلِ تو،شِکرها دارد

در سراپرده ی دل،شاهدِ فتح و ظفر است
دیده و دل ،که تورا دید ظفرها دارد

من‌ که در خلوت دل، مِهر تورا میبینم
نورِ رخسارِ تو هر صبح نظرها دارد

عشق،آیینه ی رخسارِ جهان ،آراشد
تا ابد عالم از این عشق خطرها دارد

گر چه هر لحظه زِ رویِ تو دلم پُر خون است
ناله در گوشه ی ویرانه اثر ها دارد

من که در سینه ،صد اتشکده دارم در دل
اتشِ سینه ام از شوق، شررها دارد

به قلم ✍️#غلامرضا صلاح زاده #(داود)

بدون دیدگاه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *