بارانیم


# بارانیم #

از تو جدا گشته و گریانیم
سوخته ی شمع شبستانیم

بس زفراق تو دلم خون گرفت
دیده ی پر خونم و بارانیم

بی سر و سامان شده ام از غمت
کز غم سودای تو طوفانیم

همسفر عشقم و با یار خویش
از دل و جان طالب جانا نیم

بس که زدیدار تو دل میتپد
تشنه ی دیدارم و حیرانیم

روزو شب اندر طلبت سوختم
نیست ز سوز تو پشیمانیم

گاه ز درد تو و گه داغ عشق
آتش خاکستر پنهانیم

گرد رُخت گشتم و پروانه وش
کاش چو پروانه بسوزانیم

زلف تو شد حلقه ی دام بلا
صید بلا گشتم و زندانیم

بر در میخانه ی آرام جان
آمده ام باده بنوشانیم

مستم و مدهوشم و در میکده
همدم جام می و رندانیم

بر سرکوی تو چنان پر ز عشق
باز شبی بزم تو مهمانیم

دل به دلت دادم و دیوانه وار
عشق تو شد باعث ویرانیم

به قلم ✍️#غلامرضا صلاحزاده #(داود)

بدون دیدگاه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *