بگریم


# بگریم #

در ماتم هجر تو چنان زار بگریم
در جان من آتش زند هر بار بگریم

من عاشقِ آن روی چو خورشیدم و تا حشر
چون نیست مرا طاقت دلدار بگریم

بگذار که از شوقِ تو من جان بسِپارم
هر شب به هوایِ تو گُهَر بار بگریم

از ناله ی من گوشِ فلک کرشده گویا
فریاد زِ بی مهریِ آن یار بگریم

تا چند بنالد دلم از حسرتِ دلدار
کاندر طلبِ یارِ وفادار بگریم

پروانه صفت سوختنم گشت میسر
با شمعِ گدازنده زِ ناچار بگریم

در خلوتِ دل با تو فقط دم زنم از عشق
بگذار که با دیده ی خونبار بگریم

خواهم قدحی مِی خورم از باده ی لعلت
مستانه درِ میکده یسیار بگریم

بگذار شبی بر سرِ کویت بنشینم
با آه و فغان تکیه به دیوار بگریم

تا چند خورم خونِ جگر چند بسوزم
مگذار که من بی تو چو صد بار بگریم

با شورِ تو چون نم نم بارانِ بهارم
در دامنِ صحرا به گل و خار بگریم

بر حالِ دلِ من نظری کن زعنایت
بگذار به حُسنِ تو گرفتار بگریم

در حسرتِ دیدارِ تو خون شد دلِ داود
گر عمر بُوَد با تو به دیدار بگریم

به قلم ✍️#غلامرضا صلاحزاده #(داود)

بدون دیدگاه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *