پیش تو ماه آمده ام

من به درگاهِ تو با رویِ سیاه آمده ام بر سرِ کویِ تو با ناله و اه آمده ام گر چه من لایق و شایسته یِ عشقِ تو نیم بر درِ دوست به دریوزه ی شاه آمده ام

#پیش تو ماه آمده ام #
من به درگاهِ تو با رویِ سیاه آمده ام
بر سرِ کویِ تو با ناله و اه آمده ام
گر چه من لایق و شایسته یِ عشقِ تو نیم
بر درِ دوست به دریوزه ی شاه آمده ام
من زِ تسلیم و قضا در قفس و دامِ تو ام
همچو یوسف ،زجفا در تهِ چاه آمده ام
گر منور شود از رویِ تو این دیده ی من
من درآن طلعتِ زیبا به نگاه آمده ام
جانم از حسرتِ دیدار ،به لب آمده بود
همرهِ قافله در وقتِ پِگاه آمده ام
نیست جز،وصلِ تو مقصودم از این گفت و شنود
به تمنایِ وصالِ تو به راه آمده ام
ای تو خورشید سپهرِ کرم و بنده نواز
بر درِ دولتِ عشقِ تو به جاه آمده ام
لعلِ گلگونِ تو نوشین و پر از شهدِ عسل
زین سبب باز ،به میخانه پناه آمده ام
با تو در خلوتِ شبهایِ پراز رازو نیاز
من در این ظلمتِ شب پیش تو ماه آمده ام
به قلم✍#غلامرضا صلاح زاده # (داود)

بدون دیدگاه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *