مستانه یاهو میزنم


#مستانه یاهو میزنم #

من مستِ جامِ حیدرم،هرشب دَم از او میزنم
در بارگاهِ کبریا خودرا به هر سو میزنم

در خلوتِ تنهایی ام ،با گوهرِ یکتایی ام
من این دلِ صد پاره را پیوندِ گیسو میزنم

درساحَتِ اقبالِ او فرخنده گرددمِهرو مَه
آن ماهِ عالمتاب را بر طاقِ مینو میزنم

از پرتوِ شمعِ رُخَش ،روشن شود هفت اسمان
کز شوقِ مولایم علی، مستانه یاهو میزنم

از بهرِ احمد دم به دم ،من مَدحِ حیدر میکنم
امشب درِ آن خانه ی زهرایِ بانو میزنم

ای شهسَوارِ اِ نس و جان ،ای راحت و ارامِ جان
من چون گدایِ آن شَهَم، هردم به او رو میزنم

ای طایرِ عرض و سَما ،ای فاتحِ فتح المبین
بر عشقِ جان افزای او ،هر لحظه زانو میزنم

یک دَم نخواهم زد نفس ، بی جامِ وصلِ او زبس
در بَزمِ آن شاهِ ولا پیمانه و هو میزنم

به قلم✍#غلامرضا صلاح زاده#(داود)

بدون دیدگاه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *