ای عشق


# ای عشق #

از لعلِ لبت ،مستم و دیوانه ام ای عشق
خون میچکد ،از دیده ی مستانه ام ای عشق

این سینه، به تاراجِ نگاهی شده نالان
یادِ تو بهم ریخته ،کاشانه ام ای عشق

در عشقِ تو رسوای جهانم چه توان کرد
از خویش گریزانم و بیگانه ام ای عشق

وز نورِ جمالت دلِ آیینه مُصَوَر
با شوقِ نگاهِ تو چو پروانه ام ای عشق

در حلقه ی زلفت دلم افتاده به زنجیر
تا چنگ بران طُره زند شانه ام ای عشق

گر در طلبت ،سوخت سراپای وجودم
پیداست که با گوهرِ یک دانه ام ای عشق

تا چشمِ سیه مستِ تو افتاده به چشمم
از باده لبالب شده پیمانه ام ای عشق

به قلم✍️#غلامرضا صلاح زاده (داود)

بدون دیدگاه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *