# جنگل #
ای به دوش ،افکنده گیسو،رازِجنگل را بیان کن
رمزو رازِ سرو نازان،پندهای جاودان کن
چشمه ی جوشان تراود ،از رگِ خاکِ اهورا
این زمان را از گزندِ اهرمن ،امن و امان کن
ای چراغِ ماه تابان ،نور را در سینه بنشان
ماه را در برکه ی چشمانِ سبزت میهمان کن
لعلِ رنگینت طلوعِ فجر را در هم شکسته
عشق را در خاتمِ انگشترت ،جامِ جهان کن
جام را از باده ی خُم خانه ی هستی بنا کن
پیرِ جنگل را جوان کن ،شور را در دل فغان کن
آسمان از بارشِ طبعِ طراوت هست گوهر
گوهرِ دُر دانه ی نایاب را آرامِ جان کن
به قلم✍️غلامرضا صلاح زاده (داود)
بدون دیدگاه