جهان میسوزد


# جهان میسوزد #

یارب این عمر گران همچو خزان میسوزد
هرکجا مینگری نبضِ زمان میسوزد

فتنه افتاده به عالم زشرر میسوزد
از غم و غصه ی بیداد ، جهان میسوزد

اشکِ شبنم، زرخِ لاله عُذاران پیداست
از فراقِ گلِ رخسارِ تو جان میسوزد

می‌برد، آینه از چشمِ من ،آرام و قرار
دیده بگشا ،که ز حسرت نگران میسوزد

دل که از یادِ لبت، خونِ جگر می‌گردد
بُهت و حیرت زده با آه و فغان میسوزد

صبح دَم، جلوه کند حُسنِ جهان ارایت
اتشِ عشق تو در کون و مکان میسوزد

یارب این انجمن از حیرتِ آیینه ی کیست
شمع در جلوه و پروانه عیان میسوزد

دل زما بردی و رفتی ز نظر ها اکنون
جان در اندیشه ی آن سروِ روان میسوزد

هر کجا پرتوِ رخسارِ تو باشد در جان
دلِ بیچاره زشوقِ تو نهان میسوزد

آه ازآن لحظه ،که صد بار بلرزید تنم
دل صد پاره ی من ،از هیجان میسوزد

به قلم ✍️#غلامرضا صلاحزاده #(داود)

بدون دیدگاه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *