افتاده ام


# افتاده ام #

در دلِ طوفانِ غم من بی پناه ،افتاده ام
گرچه در زندانم اما بی گناه ،افتاده ام

از شکستِ عشقِ من، گریان مشو ای چشم من
بس که با خونِ جگر،دامانِ آه افتاده ام

از هجومِ بادِ وحشی زرد شد ،رخسارِ گل
در لگد کوبِ خزان،چون برگِ کاه افتاده ام

آتشِ توفنده در آتش کده خاموش ماند
همچو پروانه ،به گردِ شعله،راه افتاده ام

از فروغِ تو چراغم ،روشن است اما چه سود
در دلِ آیینه دیدم ،از نگاه افتاده ام

تا که از ،دردِ محبت میشوم ،مدهوش و مست
از ره مهرش ،به خاک و سجده گاه ،افتاده ام

ای که میپرسی زدل،نام و نشان عشق را
همچو یوسف ،در تهِ چاهی چو ماه،افتاده ام

  به قلم✍️#غلامرضا_صلاح_زاده (#داود)

بدون دیدگاه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *