دریا دلم


# دریادلم #

از تو به جان آمده غوغا دلم
گر تو نباشی زمن و وا دلم

در شبِ پُرظلمتِ من صبح نیست
شد زِ فراقت شبِ یلدا دلم

عاشق و مجنونم و دیوانه ام
بسته ی زنجیر سراپا دلم

آینه ات پرده ی شب را درید
رنگِ دگر یافت !زِ بالا دلم

در رهِ آن زلفِ خمِ مُشک فام
خون شد و گم گشت به صحرا دلم

گر به سرم هست خیال دلت
تا به چه حد است تقاضا دلم

محوِ تماشایِ تو در حیرتم
شیفته ی طلعتِ زیبا دلم

نیست دلم را زِ تو یک دم رها
شُهره یِ آفاقم و رسوا دلم

تا که شدم مستِ میِ ناب دل
با تو فقط مستم و صهبا دلم

همچو تو صاحب نظری نیست نیست
با نظرت گشته مصفا دلم

در دلِ من عشقِ تو شوری فتاد
گشته زِ عشقِ تو چه شیدا دلم

پای نهادم به سرِ کوی جان
ای دل و جانِ تو تمنا دلم

قطره بُدَم!رود شدم پُر خروش
چشمه یِ جوشانم و دریا دلم

ای تو مسیحِ دل و عیسی نفس
من زِ دَمَت !زنده و برنا دلم

به قلم ✍️#غلامرضا صلاحزاده #(داود)

بدون دیدگاه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *