سیه پوشم


# سیه پوشم #

امروز چه بی خویشم گویا که فراموشم
از رفتنت ای ماهم عمریست سیه پوشم

با آتشِ عشقِ تو دلخونم و مجنونم
یک لحظه نگاهی کن بنگر که چه بی هوشم

اوضاعِ جهان یکسر تاراجِ خزان گشته
نفرین شده این وادی با ناله هم آغوشم

وزتا ب و تبِ عشقت تا چند خورم حسرت
در خانه ی جان فرسا من بی تو چه خاموشم

تا کی کِشَم از هجرت فریاد و فغان در دل
دریا به خروش آید کز این دلِ پُر جوشم

در آینه می بینم نقشِ رخِ زیبایت
دائم زِ غمِ رویت سرگشته و مدهوشم

ای مهرِ تو در جانم ای دردِ تو درمانم
تو مهری و امیدی ای صبحِ بناگوشم

در گوشه ی میخانه من مستم و دیوانه
با ساقی مه پیکر من رندِ قدح نوشم

به قلم ✍️#غلامرضا صلاح زاده #(داود)

بدون دیدگاه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *