دلربا بودی


# دلربا بودی #

اگر چه بامن بی کس تو تنها آشِنا بودی
برای این دلِ صد پاره ام گویا بلا بودی

دلا در کوی عشقِ تو چنان در گِل فرو رفتم
به کوی آشنایی رهگشا و ره نما بودی

سَحر از پرتوِ نورِ رخت خو رشید حیران شد
بِسانِ قدسیان و حوریانِ کبریا بودی

من‌ آن روزی که در آیینه دیدم روی زیبایت
زِ هر سو در دل و در دیده ی من با صفا بودی

شبیهِ دلبری دُردانه زیبا همچو جانانی
زِخوبی برهمه عالم سزاوارِ ثنا بودی

شبی در آسمان مهپاره بودی ماهِ کنعانم
در آن ظلمت چو مهتاب دلارا دلربا بودی

در این ظلمت سرایِ غم فقط عشقِ تو درمان بود
برای درد و غمهایم عجب مشکل گشا بودی

کنون در وادی عشقِ تو من بیمار و بی تابم
برای زخمهای کهنه ام اکنون دوا بودی

به قلم✍️#غلامرضا صلاح زاده #(داود)

بدون دیدگاه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *