# آدم که بنا شد #
برروی زمین ،خلقتِ آدم که بنا شد
آفاق پراز زمزمه ی شور و نوا شد
کز عشقِ تو گردید جهان خرم و زیبا
بادولتِ عشقِ تو همه کامروا شد
زین طارم فیروزه که آراسته کوکب
در ظلمتِ شب ماه وَشی جلوه نما شد
هر دل که در آن سلسله ی موی تو پیوست
کز فتنه ی بیدادِ زمان باز رها شد
یک لحظه به من حضرتِ دلدار نظر کرد
درهای خداوند ،به سویم همه وا شد
از بس که به دل ،حسرتِ دیدارِ تو دارم
دردا که دلم دست به دامانِ خدا شد
درسینه ی من آتشِ آن عشق ،هویدا ست
دل در طلبِ عشق بسی بی سر و پا شد
با آیِنه ی دل که نظر سوی تو کردم
یارب به من عاشقِ سرگشته چه ها شد
هر دیده زِ حسنِ تو شود ،محوِ تماشا
داود که رخسارِ تو را دید فنا شد
به قلم ✍️#غلامرضا صلاحزا ده #(داود)
بدون دیدگاه