سرابی ای عشق


# سرابی ای عشق #

تو همان پیچکِ نیلوفرِ آبی ای عشق
گوشه ی باغِ دلم در تب و تابی ای عشق

شعرِ من در رگِ تو ریشه دوانیده بسی
شده ای در غزلم واژه ی نابی ای عشق

شده ام غرقِ تماشایِ رخِ زیبایت
می‌بری چشمِ مرا سویِ سرابی ای عشق

می‌تپد دل به هوایِ لبِ نوشینِ تو بس
می‌چکد از لبِ سرخِ تو گلابی ای عشق

وز لبت ساغرِ مستانه بگیرم با عشق
جامِ لبریزِ منی، شهد و شرابی ای عشق

جلوه ی قامتِ رعنایِ تو دل را بربود
در میانِ من و تو نیست حجابی ای عشق

می‌برد عشقِ تو آرام و قرارو صبرم
همچو من عاشق و سرمست و خرابی ای عشق

زندگی بی تو ملال آور و زجر است عجیب
دوریت داده به من رنج و عذابی ای عشق

به قلم ✍️#غلامرضا صلاحزاده #(داود)

این شعر هم خالی از لطف نیست !  سلطان عشق

بدون دیدگاه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *