خلوت شب

خلوت شب

شعری از غلامرضا صلاح زاده


#خلوت شب #

 

ای اینه ی عکسِ رخت ،عینِ وجودم
چشمانِ تو اتش ،زده ،ایمان و سجودم

تا از پی وصلِ تو نشان باز گرفتم
در کویِ تو جان دادم و ای بود و نبودم

با جَعدِ دلاویزِ تو دلها شده حیران
ای سلسله ی زلفِ تو ،سرمایه و سودم

یک روز زِ دیدارِ تو غافل نشود دل
با شوقِ تو این،دردِ نهان را بِزدودَم

تا با تو شدم محرمِ اسرارِ معانی
بانورِ رخت دیده بر افلاک گشودم

از اتشِ هجرانِ غمت سوخته جانم
با یادِ تو در خلوتِ شب شعر سرودم

به قلم ✍#غلامرضا صلاح زاده # (داود)

بدون دیدگاه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *