رازِ نهان


# رازِنهان #

غارت گرِ دل برده به یغما دل و جان را
هم هوش زسر برده و هم تاب و توان را

هر کس زخیالِ تو به ذکری شده مشغول
ای شاعرِ شوریده مگو رازِ نهان را

دلبسته ام اندر شِکنِ زلفِ توعمریست
برباد دهد زلفِ تو این عمر گران را

رخسارِ تو اتش زده ایمان و سجودم
ابروی تو برهم زده محرابِ جهان را

ای گَردِ رهت سرمه ی بینایی چشمم
بر خاک درت ریخته ام اشک روان را

صد جان به لب آمد زغم عشقِ تو ناگه
مِهرِ تو نشانده به لبم ،مُهرو نشان را

صد شعله زهر عاشقِ دلسوخته خیزد
در سینه کشانیده غمت آه و فغان را

به قلم✍️#غلامرضا صلاح زاده#(داود)

بدون دیدگاه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *