مظهرزیبائی


# مظهرزیبائی #

نفست پاکترین صبحِ مسیحائی عشق
روزِ میلادِ تو زیبا و اهورائی عشق

همه از غایتِ عشقِ تو تحیُر ماندند
همه ذراتِ جهان مظهرِ زیبائی عشق

گر چه با نور رخت صبحِ فروزان بدمید
نورِ تو شعشعه ی گنبدِ مینائی عشق

چشمِ شهلای تو هر لحظه دلم را بربود
نرگسِ مستِ تو آرامش و رویائی عشق

باده ی عشقِ تو نوشیدم و در مکتبِ عشق
باده ات مست ترین جامِ دل آرائی عشق

کی بُوَد همچو تو صاحب نظرِ کون و مکان
در جهان نیست کسی را چو تو بینائی عشق

ای که از حُسنِ جمالِ تو جهانی بی تاب
کی بُوَد بی گلِ رویِ تو شکیبائی عشق

دلِ من آیِنه یِ نیمه یِ گمگشته یِ نور
دلِ تو صافترین گوهرِ دریائی عشق

نیست دل را به جز از خاکِ درت ماوائی
در جهان نیست کسی غیرِ تو همتائی عشق

عشق با این همه آشفتگی و حیرانی
بر سرم شورِ جنون داده به سودائی عشق

در شبِ سردِ غم انگیز و سکوتِ مطلق
انتظارِ تو فقط در شبِ یلدائی عشق

از تو ای عشق نصیبی به دلم حسر ت و درد
خونِ دل میخورم از غایتِ تنهائی عشق

دل و دین میبرد این عشق نمیدانم چیست؟
کافرم گر نکنم یادِ تو مانائی عشق

نیست جز عشقِ تو در خاطرِ من مشتاقی
در دلم فاصله ای نیست به فردائی عشق

به قلم✍️#غلامرضا صلاحزاده #(داود)

بدون دیدگاه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *