چشمه ی عشق


# چشمه ی عشق #

سُجده برنامِ عظیمِ تو خمیدن چه خوش است
با تو هر صبح ! بَر افلاک رسیدن چه خوش است

دیدنِ مِهرِ تو هر لحظه چه زیبا و نکوست
نفسِ پاکِ تو هر صبح دمیدن چه خوش است

با نگاهت دلِ بی تابِ مرا تسکین ده
هر دلی را زِ تو آرام تپیدن چه خوش است

در فراقِ تو زحسرت !همه شب تا به سَحر
ناله با سوزِ دل و آه کشیدن چه خوش است

همچو پروانه شبی سویِ شبستان گشتن
وز غمِ عشقِ تو چون شمع چکیدن چه خوش است

به تماشایِ رخِ خوبِ تو از غایتِ عشق
نقشِ مَه رویِ تو در آیِنه دیدن چه خوش است

گر چه با زلفِ تو پیوسته پریشان حالم
به هوایت دل و زنجیر کشیدن چه خوش است

لبِ تو چشمه ی عشق است و سراپا نوشین
لب نابِ تو چو دیوانه چشیدن چه خوش است

از دلم دور مشو منعِ من از عشق مکن
بر سرِ کویِ تو با شوق دویدن چه خوش است

نیست ممکن زِ تو پیوند !بریدن هرگز
به تو پیوستن و ازغیر بریدن چه خوش است

به قلم ✍️ #غلامرضا صلاح زاده #(داود)

بدون دیدگاه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *