# مکتب عشق #
در خلوتِ شب غرقِ تمنا بنشستیم
کز راهِ طلب دست به دامانِ تو بستیم
در دیر و حرم قبله ی حاجات تویی تو
ما دل به حریمِ حرمِ یار به بستیم
دیریست به دل حسرتِ دیدارِ تو داریم
حیرت زده بر قامتِ دلجویِ تو هستیم
در حلقه ی رندانِ خراباتِ تو ای دوست
وز سلسله ی زلفِ تو عمری نگسستیم
در میکده با جامِ می و پیرِ طریقت
بادُرد کشان هم نفس و باده پرستیم
از باده ی نوشینِ تو ای ساقی لبریز
با یادِ لبِ سرخِ تو صد جام شکستیم
در مکتبِ عشقِ تو بسی خاک نشینیم
از خاک رهیدیم و به افلاک بِجَستبم
با لطفِ تو از محنتِ ایام رهائیم
آیینه گواه هست که از خویش برستیم
به قلم ✍️#غلامرضا صلاح زاده #(داود)
بدون دیدگاه