سفر عشق


# سفر عشق #

طاقت و صبر ندارم به دیارم برسم
بُوَد آیا که به دیدارِ نگارم برسم ‌‌

گر چه راهِ سفرِ عشق بسی دشوار است
باید از کویِ دلم من به قرارم برسم

بودآیا که رسم بر سرمنزلگهِ دوست
به هواداری آن راه سپارم برسم

پیش آن نرگسِ سرمست چو آیم در باغ
به تماشاگهِ گلزار و بهارم برسم

بس که از شوقِ تو چون شمع !سراپا سوزم
من‌که در آتشِ سوزنده دچارم برسم

باز در گوشه ی میخانه مقیمم ساقی
وز میِ وصلِ تو بر باده گسارم برسم

بود آیا که شوم قابلِ عشقِ تو بسی
سالها در طلبت لحظه شمارم برسم

کاش با این دلِ سرگشته و حیران زده ام
من زِ آیینه ات ای عشق به یارم برسم

به قلم ✍️#غلامرضا صلاح زاده#(داود)

بدون دیدگاه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *